من یک فحاش ام، لطفا شغل مرا بیشتر درک کنید!

توسط | 13 آذر 1394 | یادداشت | 0 نظر

همه چیز در اینجا مودی است، در یک بازه بلوتوث بورس می‌شود و کار و زندگی ملت می‌شود رد و بدل کردن فیلم‌های خصوصی دیگران، در بازه‌ای دیگر شبکه های اجتماعی نظیر فیسبوک و اینستاگرام و از این دست، شب و روزمان به چرخ زدن در آن می‌گذرد، گویی که مزدمان داده‌اند تا همواره در صحنه حضور داشته باشیم، در یک برهه ناسزا گویی و فحاشی بورس می‌شود و کارمان می‌شود سوژه یابی، یک نفر را بیابیم و به هر بهانه‌ای شده عقده‌ها و کینه‌هایمان را سرش خالی کنیم، فرقی هم ندارد داور فوتبال است یا یک شهروند معمولی، البته نباید غافل شویم که بعضی‌ها وجود دارند که شغلشان فحش دادن است، اصولا از این راه نان می‌خورند، برایشان فرقی هم ندارد، به کشورها فحش می‌دهند، به ملت‌ها فحش میدهند، به عقاید فحش می‌دهند، به اشخاص فحش می‌دهند، به خانواده خودشان فحش می‌دهند، به خودشان فحش می‌دهند، سلام میکنی فحش می‌دهند، نگاهشان میکنی فحش می‌دهند اصلا این گروه بودند که عنوان شغلی فحاش رو به فهرست مشاغل ایران اضافه کردند.

این قبیل افراد در همه جا حضور دارند، در تجمعات استعمار را ولد زنا می‌خوانند، در فضای مجازی که دست و بالشان بیشتر باز است با ظرافت بیشتری فحش می‌دهند و به تمامی جوانب اشاره می‌کنند، در فیسبوک حضور دارند و مادر مجری جام جهانی رو مورد عنایت قرار می‌دهند، به بررسی سجایای لیونل مسی می‌پردازند، در توییتر فحش می‌دهند، به توییتر فحش می‌دهند، در زمینه تاریخ هم فعال هستند و به عمه یزید هم فحش می‌دهند، در زمینه سیاسی نقش بسیار فعالی دارند و از مستخدم اداره تا رئیس کل را مورد عنایت قرار می‌دهند، در عرصه بین‌المللی که دیگر نگو، خوراکشان می‌باشد، اوباما و فابیوس و هر کسی که اسمش را بتوانند تلفظ کنند و بیش از حد دشوار نباشد را از دم تیغ زبانشان می‌گذرانند. اگر قلم داشته باشند در نوشته‌هایشان خیلی شیک و مجلسی فحش می‌دهند، اگر رسانه و تلویزیون داشته باشند با قیافه روشنفکرانه و هنرمند گرایانه فحش می‌دهند، اگر پست سیاسی داشته باشند در حالی که ملت را در دمای زیر صفر سر پا نگه داشته‌اند پشت تریبون فحش می دهند و اگر هیچ کدام از اینها را نداشته باشند در تاکسی، صف نانوایی و وسط کوچه فحش می‌دهند. گاها دیده شده این جانوران در خواب هم فحش می‌دهند، به کی و چی دقیقا معلوم نیست!
فرهنگ واژگان فحششان هم ته نمی‌کشد و یک فرهنگ لغات چند صد جلدی روی خودشان نصب کردند و به مدد زایایی زبان هم هر روز فحش های جدیدی تولید می‌کنند. از آنجایی که Knowledge is Power، اینها هم به انواع فحش در زبان‌های دیگر هم تسلط یافتند و در بیش از یک زبان حریف را آچمز می‌کنند. مهم نیست امثال “ی گ” را می‌شناسند یا نه مهم این است که سفره ای پهن است و امساک جایز نیست، یک لقمه فحش که این حرفها را ندارد،  “ی گ” هر کسی که هست، چه نویسنده و شاعر زبر دست و چه یک دزد بی وجدان آثار ادبی باید بدون اهانت به شخصیت او، توهین به وی یا اطرافیانش، تنها آثار او و آنچه که می‌خواهد به عنوان عقیده به جامعه تحمیل کند مورد بررسی قرار گیرد و نه حتی عقاید شخصی او، آن هم در شرایطی که فرصت دفاع و پاسخگویی از جانب وی فراهم باشد. اما بهتر است چند دقیقه تامل کنیم که مگر قرار است پیرامون هر چیزی اظهار نظر کنیم؟!
بعضی‌ها گمان می‌کنند این افراد بسیار بیکار هستند که شب و روز فقط فحش می‌دهند، برعکس، دقیقا سرکار هستند، شغلشان فحاشی است که البته سختی‌هایی هم دارد که اغلب از چشم نقادان بدون انصاف دور می‌ماند، این شغل شریف تعطیلات ندارد، 7 روز هفته 24 ساعت باید مشغول فعالیت باشی، اضافه کار ندارد، جزو مشاغل سخت است و گاها نیازمند حنجره ای قوی ، زور بازو و اعصاب پولادین می‌باشد، حقوق تعریف شده‌ای ندارند، بیمه نمی‌شوند، حق مسکن و اولاد نمی‌گیرند، جایگاه اجتماعی ندارند، شغلشان رسما توسط وزارت کار تعریف نشده است، وقتی می خواهند پروفایلشان را تکمیل کنند چون نمی‌توانند شغلشان را تعریف کنند مجبور هستند از شعر و داستانهای شیرین پارسی بهره ببرند یا سخنانی خردمندانه از جاستین بیبر بگذارند.

با ترویج همه جانبه این شغل شریف، بخش قالب توجهی به این کسوت در آمده و ردای فحاشی بر قامت خود پوشانده، چنان که گویی نه در کشور ایران که قدم در زامبی لند گذاشته ای….
اما هدف اصلی این نوشتار صرفا واکنشی به یک نوشته ای از جانب شخصی که خود را فعال مطبوعاتی و فعال در حوزه فرهنگ می داند بود.
اما ماجرا از چه قرار است، خانم “لام.نون” لطف فرمود و کل اجتماع توییتر پارسی را از دم تیغ قلم خویش گذرانده و با الفاظی نظیر “جانی‌های بالفطره‌ی دهان هرز بی معنی” یا “اوباش بی تربیت کم سواد” یا “کتک خورهای عادت کرده به لگدهای کوبیده شده به ماتحت” و امسال این خزعبلات خطاب نمودند. البته که در پس هر نوشتاری روحیات، باورها و عقاید نویسنده نهفته و به نوعی قلم فرد را می توان ارائه دهنده شخصیت وی دانست.

در توییتر فارسی سرچ کنید: یغماگلرویی. این جامعه مطلقا فاقد همدردی، این اجتماع ناسزا و لودگی، این گروه های فاقد تاثر، این زامبی‌ها، این جانی‌های بالفطره دهان هرز بی‌معنی، محصول سی و چند سال پروپاگاندای اسلامی ست، محصول مبلغان انتقام و خشونت، شکنجه‌ی روانی و سنگدلی، معلم پرورشی و شعارهای مرگ بر آمریکا و اسرائیل هر صبح 7 صبح، محصول فساد عمیق و منشعب اخلاقی و محصول ناب ایدئولوژی جمهوری اسلامی است. این بامزه های کیوت لات، این اوباش بی تربیت کم سواد با جوک های 140 حرفی ازگلی، کتک خورهای عادت کرده به درد چماق روی تن و لگدهای کوبیده شده به ماتحت اند. بترسید از این جامعه فاقد همدردی، بترسید از این خیل آدمخوار، بترسید از این قربانی های پلیدتر از مسبب، بترسید از پژواک قهقهه های سفیه این اوباش…

سوالی که در ذهن خواننده مطرح می شود این است که آیا واقعا فضای توییتر چنین است که ایشان به تصویر کشیده اند؟
هر پدیده‌ای جنبه های منفی و مثبت خود را دارد، اگر جامعه توییتر، یک جامعه مطلقا فاقد همدردی و تاثر است، پس در طی چند سال اخیر چه کسانی بودند که در جریان فعالیت‌های اجتماعی مختلف نظیر تلاش برای نجات کوهنوردان ایرانی، کمپین نجات سربازان ایرانی و یا حمایت‌ها و جهت‌گیری‌های خاص سیاسی و به خصوص واکنش‌ها در مسائل ملی نظیر کمپین جین و امثالهم نقش داشتند؟
توییتر پارسی مانند هر پدیده دیگر آغشته به ویژگی‌های سیاه و سفید هست، چرا که با انسان سروکار دارد و این ذات بشر است،همانگونه که در سیاه یا سفید، مساله این است پرداختم، در توییتر هم فحاش‌ها حضور دارند، همانگونه که در فیسبوک حضور دارند، همانگونه که در دانشگاه‌ها حضور دارند، همانگونه که در قهوه خانه‌ها حضور دارند و همانگونه که در بطن جامعه ما حضور دارند، مگر افرادی جز از همین آحاد مردم در فضاهای مجازی حضور دارند که انتظار معجزه داریم؟ به هر حال مشت نمونه خروار است و فضای مجازی یک نمونه آماری از جامعه ماست. اینکه یک نفر براحتی چند ده هزار نفر را این چنین خطاب می‌دهد و اصولا چنین افرادی با عقاید کل گرا که عادت دارند همه را به یک چشم بنگرند بسیار خطرناک می‌باشند. من با کمی درنگ در لغات و الفاظ به کار برده شده در آن مطلب جز پوسته ای روشنفکر گرایانه بر اندیشه ای که خود عضوی از همین گروه است نمی‌بینم، چطور ممکن است فردی که خود را فعال در عرصه فرهنگ معرفی می‌کند، در نکوهش ادبیات زننده و رفتار نادرست جمعی، خود از همان سبک و سیاق استفاده کند؟

پی‌نوشت:

  1. بابت انتشار این نوشته با این الفاظ سخیف پوزش می‌خواهم.
  2. هدف من از گذاشتن این مطلب دفاع از صنف فحاش نبوده و عمیقا از این جانوران دو پا که فاقد هر گونه ارزش‌های اخلاقی هستند تنفر دارم، از طرفی آن مطلب را توهین به خود تلقی کردم و سعی کردم واکنشی نشان داده باشم.
  3. خلاصه ای از  آنچه که در شبکه های اجتماعی به خصوص توییتر رخ می دهد را می توانید در رسانه های اجتماعی دنبال کنید!

پنجشنبه 12 آذر 1394

0 نظر

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *