شاید یکی از ویژگیهای بارز ایرانیان معاصر علاقه بسیارشان به مدیران، مسئولان، مقامات و بطور کلی هرکسی که قدرتمند است، ثروتمند است، مشهور است یا (در پاره ای از موارد) اندیشمند و عالم است، میباشد. اگر ذرهای (در حد یک اپسیلون هم کافی است) انصاف داشته باشید هم این موضوع را تایید میکنید؛ سرما و گرما، برف یا باران حتی بلایای طبیعی هم مانع از انجام وظیفه نخواهد شد و با تعهد کامل و بی هیچ چشم داشتی(؟!) این مهم را به جا خواهند آورد. برای امتحان کافی است یک مقام رده بالا را نشان دهی آن وقت دیگر از تیررس ات خارج میشود، کمی پایینتر را که نگاه کنی میبینی اش که تا کمر خم شده است و مشغول اکرام آن بزرگوار است.
البته به میزان مقام و رتبه آن بزرگوار و احیانا فوایدی که خواهد داشت میزان استقبال متفاوت خواهد بود، اگر بانوان افتخار آفرین در عرصه فوتسال باشند، احیانا جز خانوادههای آنها کسی حضور نخواهد داشت که حتی احوال پرسی خشک و خالی بکند، گل و بنر و این حرفها که پیشکش، ولی اگر فلان مقام دولتی بخواهد یک نون پنیری در کنار بچههای استانداری فلان استان بزند، از پارچهنویسی و گلکاری و رنگرزی خیابانها گرفته تا حتی سرودن اشعار از هیچ تلاشی مضایقه نخواهند کرد.اگر هم تاکنون شعرایی نظیر همین حافظ و سعدی خودمان غفلت کرده باشند و بیتی در ستایش آن مسئول عزیز نسروده باشد، خود دست بکار میشوند و اشعاری نظیر : دارای فضل و رحمت، خوش آمدی ارادت از خود میسرایند، البته سرودن که چه عرض کنم، چشمه شوقشان یک قلی میزند…
به ابعاد بنر هم اشاره ای نمیکنم، چون که ابزار اندازه گیری به همراهم نبوده است میترسم سخنی به اشتباه بر زبان بیاورم، ولی معمولا از یک پراید بزرگتر است!
ابعاد این واقعه جهان شمول! است و تقریبا اکثریت جامعه را در برمیگیرد، این بیماری همگانی پیر و جوان، تحصیل کرده و بیسواد را هم نمیشناسد. متاسفانه عدم آگاهی چنان ریشههای منحوسش را در وجود ما دوانده است که سخت میشود وجودمان را از رگههای نامیمونش بزداییم، آموزش و پرورش که قرار بود نقش پیامبری ایفا کند و عقل، خردگرایی، تعهد و اخلاق را به کودکانمان بیاموزد از دانش آموزان بهره کشی(بخوانید استفاده ابزاری) سیاسی میکند و آنان که وجودشان پاک و ذهنشان از این چنین نیرنگ بازیهایی مبرا است را به صفات ناشایست خود آلوده کرده و هرگاه که مسئولی از دولت یا نماینده ای از ملت که قرار است چندی شعار دهد و عوامی را خوش خیال سازد، لطف کرده و به جانِبشان میآید، کودکان را چون مترسکی به محل سخنرانی آورده و همچون خود متملق بار میآورند. لازم نیست فریاد سر دهید که ای ملحد چرا گزافه میگویی چون که خود در دوران تحصیل چندین بار به این نمایشها فراخوانده شدم و آنجا که بیم از خفگی در فشار مردمان همیشه در صحنه را داشته، دور از چشم ناظم به کوچهای زده و راه خانه در پیش گرفتم.
شاید فکر کنید که این رفتارها ممکن است مربوط به نیم قرن اخیر باشد ولی متاسفانه باید بگویم که در اشتباه هستید، نقل است روزی ایرانیان به استقبال حضرت امیر در انتظار بودند، وقتی ایشان این رفتار را دید چنین فرمودند:
پاکدل و پاکیزه جانید، قلبی حساس و عشقی شعلهور دارید، اما اظهار آن را در حضور کسی که همچون خودتان است، بلکه وظیفه پاسداری از شما را بر گردن دارد، هرگز قبول ندارم!
این احساسات را که به کرنش و تملق شبیهتر است و برای وظیفه پیشوایی موقعیتی فوق العاده قائل میشود و خودشناسی را بر پادشاه مشتبه ساخته به خودپرستی و غرور سوقش میدهد، را نمیپذیرم. شما مطابق آنچه که خسروان ایران میان رعیت سنت گذاشتهاند می خواهید از چون منی که سربازی بیش نیستم پیشواز کنید و چنین زحمت استقبال و احترام را بر خود تحمیل کرده، نیم روزی به انتظار امام امت بر روی پای در حرارت خورشید معطل و معذب بمانید؟!
علاوه بر آنکه پروردگار راضی نیست و در نظر امیر مومنان هم سخت مکروه و ناپسند است، بدانید که هرگز احرار و اشراف بدین ننگ تن در نمیدهند و جز خداوند بزرگ، احدی را شایسته پرستش و نیایش نمیدانند و خسروان شما در آن روز که آیین نامبارک طبقاتی را در ایران گذاشته بودند و گروهی پیاده را در رکاب خویش میدوانیدند هرگز باور نمیکردند که روزی دوره این جبروت به سر خواهد رسید و هم نخستین خودپرستان را در مذلتگاه نکبتبار نیستی فرو خواهد انداخت و سپس کشوری را نابود خواهد کرد!
جامعهای که شاه را بپرستد، خدای را نخواهد پرستید و بر اراده و عزم خود ارزش نخواهد گذاشت و همچون گوسفندانی ذلیل کورکورانه به دنبال چوپان خواهد رفت و شبان بیخرد را هم به غرور و اشتباه خواهد انداخت و سرانجام طعمه گرگ خونخوار خواهد شد و از شرافت و حیات با سر سقوط خواهد کرد!
در این کردار ناشایست دو گوهر گرانبها را از دست میدهید که هدف موهوم شما لایق این سودای بهادار و عزیز نیست.
نخستین روح یگانهپرستی و اتکا به نفس را در شما خفه و خاموش خواهد کرد و بر مناعت ذات و عزت طبعتان شکستی غیرقابل مرمت وارد خواهد نمود و دیگر نعمت آسایش و راحت را از شما سلب و وقت گرانمایهتان را ناچیز و بیهوده تلف خواهد کرد.
شما در این کار دشوار نتیجهای میگیرید که ابلهان و تهی مغزان هم از آن میگریزند. فکر کنید آیا خردمند خشم خداوند را به قیمت مشقت و زحمت خویش خریدار است؟!
ای مباد آن محنت و مشقتی که در این جهان تن را آزرده و روح را ننگین و خوار دارد و در ان جهان هم به کیفر خداوند منتهی شود.
بزرگی و عظمت علی را هیچ کس نمیتواند درک کند چنانچه سعدی هم گفت کس را چه زور و زهره که وصف علی کند، جبار در مناقب او گفته هل اتی، مقامات ما همگی روی هم انگشت کوچک آن بزرگوار هم نخواهند شد، علی که چنین صف آرایی در پیشگاه خویش را ننگ میدانست و مایه تباهی به حساب میآورد، به نظرتان کرنش در برابر این مدیران و مسئولان عزیز را چه مینامید؟
دیگر بار که تصمیم گرفتید با کودک خردسالی در بغل، زیر برف و باران برای مسئولی دست تکان دهید و جیغ و هورا بکشید، به یاد این سخنان حضرت علی بیافتید.
پینوشت:
- تصویر این نوشتار تزئینی میباشد و جهت استفاده سیاسی گزینش نشده است، ابتدا گریه آن کودک توجه ام را جلب کرد و دیدم چندان بی ارتباط با موضوع نیست.
- تصویر ابتدای این نوشتار متعلق به همت خواهی، عکاس خبرگزاری ایسنا، میباشد که امیدوارم بابت دستکاری در تصویرشان من را ببخشند. به جهت حفظ امانت، تصویر اصلی را می توانید در اینجا مشاهده کنید.
- بابت استفاده نادرست واژه جهان شمول پوزش میخواهم، صرفا جهت طنز استفاده شده است 🙂 .یکی از اساتید، واژه جهان شمول را خیلی دوست داشت، به این واژه که بر میخورد بالغ بر 10 بار هی میگفت: جهان شمول، نه جهان شمول!
- حضرت امیر در حالی که رهبر مسمانان است خود را همچون دیگران میداند و وظیفه خود را پاسداری از امت اعلام میدارد، ضمن اینکه در خطبه ای دیگر صراحتا میفرماید: شاه را بر ملت امتیازی نیست!
- این خطبه از نهجالبلاغه گزینش شده است.
پنجشنبه 15 آبان 1394
0 نظر