در بازهم نوشدارو پس از مرگ سهراب چند نکته درباره تله سیژ قزوین نوشتم و در خلال آن به حادثه روز افتتاح این مجموعه تفریحی اشاره کردم، حال برای اولین بار به بیان ناگفتهها از زبان مهدی معتمد، یکی از عکاسان گرفتار در حادثه افتتاح میپردازم:
روزهای آخر اسفند 1392 همزمان شده بود با چند برنامه افتتاح شهرداری قزوین که یکی از آنها افتتاح فاز نخست تله کابین منطقه گردشگری کامان و زرشک قزوین بود.
بنا به وظیفه و رسالت خبری برای تهیه گزارش تصویری مراسم همراه چند نفر از همکاران عازم محل افتتاح شدیم. بعد از افتتاح و بریدن روبان نه تنها استاندار بلکه شهردار هم حاضر به سوار شدن تله سیژ نشدند و محل را ترک کردند. ما که سوژه های اصلی را از دست داده بودیم تصمیم گرفتیم هم خودمان این پدیده جدید را امتحان کنیم و هم اینکه از چند مدیر شهرداری که سوار بر این وسیله هستند چند عکس بگیریم. اصلا به این نکته فکر نمیکردیم که ممکن است طرحی در قزوین راه اندازی و افتتاح شود که استاندارد نیست و حتی ممکن است جان افرادی را به خاطر نقص فنی به خطر بیاندازد.
روز بسیار سردی بود که وزش شدید باد تحمل آن سرما را آن هم در ارتفاع نزدیک به 15 متر بسیار طاقت فرسا کرده بود. من و یکی از دوستان شهرداری و یک راننده شهرداری در یک کابین و همکارم حسین میرکمالی و مسئول صوتی مراسم افتتاح در کابینی جلوتر از ما سوار شدند. از همان ابتدای سوار شدن از این کار پشیمان شدیم چون نه لباس مناسب این سرما را داشتیم و نه آنطور که فکر میکردیم کسی سوار این وسیله شده و به آن اعتماد کرده بود! بعد از طی شدن یک نیم دور و گرفتن چند عکس، هنگام برگشت فهمیدیم که تنها پنج نفر سوار بر تله سیژ ماندهاند و آن هم ما هستیم! بقیه دقایقی بعد از افتتاح بلافاصله مراسم را ترک کرده بودند، بعداً فهمیدیم عوامل مراسم حتی آتش نشانان همگی به قزوین برگشتهاند و یکی از دلایلی که مدت زیادی در آسمان معلق بودیم همین بود.
زمان درج شده در فایل تصاویر که حین حادثه تهیه کردهایم نشان می دهد که نزدیک به 3 ساعت آنجا و در آن شرایط گیر افتاده بودیم، بدون هیچ دلیل و توضیحی که بدانیم چه اتفاقی رخ داده و قرار است چه شود!
بعد از نجات پیدا کردن و برگشتن امید به زندگی! یکی از دوستان آتش نشان به ما گفت که ما اخطار داده بودیم این طرح به هیچ عنوان قابلیت بهره برداری ندارد و با این شرایط قطعاً موجب بروز حوادث خواهد شد.
مشکل فنی چیزی بود که از همان ابتدای نجات ما، علت حادثه عنوان شد که آقای عطایی پیمانکار پروژه آنرا طبیعی دانست، که البته بیان همین حقیقت هم از سوی ایشان با بیمیلی همراه بود و از نظر او این حادثه جدی نبوده و در همه پروژهها این مسائل پیش میآید، این صحبتها باعث ایجاد سوالی در ذهنم شد که اگر حتی یک نفر از ما پنج نفر دچار مشکل جسمانی یا حتی مرگ میشد از دید ایشان چه اهمیتی داشت؟ آیا جان افراد برای ایشان مهم است یا در لابه لای این پروژه پر هزینه “دیه” چند متوفی هم صرفاً برای ادامه داشتن این طرح پیش بینی شده ؟!
طرح چنین سوالاتی زمانی بیشتر در ذهنم شکل گرفت که در همان دقایق اولیه مسعود نصرتی شهردار قزوین را ملاقات کردیم. از ما خواسته شد ( بنا به تماس خود آقای نصرتی ) مستقیماً به حضور شهردار برسیم، دانشگاه علمی کاربردی شهرداری (جایی که شهردار در آن قرار سخنرانی داشت ) مقصد بعدی ما بعد از نجات و رسیدن دوباره به روی زمین برای جلسه مشترک پیرامون حادثه با شهردار قزوین بود. آقای نصرتی ضمن عذرخواهی بابت این حادثه قویاً خواستار منتشر نشدن عکسهای گزارش ما از این حادثه بود. ایشان مدعی بود که انتشار این عکسها به موقعیت شهر قزوین لطمه وارد کرده و آبروی شهرداری را میبرد. آقای نصرتی اصرار داشت که اگر این عکسها منتشر شود ممکن است زحمات شهرداری دیده نشود… همانجا بود که فهمیدم ایشان هم درک درستی از وسعت و عمق فاجعه ندارد، ایشان هم شاید نمیدانست یا نمیخواست بداند ممکن بود آن روز کسی جانش را از دست بدهد. اگر فردی غیر از یک خبرنگار آنجا بود چه اتفاقی رخ میداد؟ این سوال باعث شد بدون فوت وقت عکسها را منتشر کنم که البته در کوتاه مدت بازتاب گسترده ای داشت اما متاسفانه با مرور زمان و نشستن گرد فراموشی بر چنین مسئله مهمی این پروژه به کارش ادامه داد. در دو سال و نیم گذشته بارها از دوستان شنیدم که حوادثی از آن دست برای دیگران رخ داده و آتش نشانی افرادی را نجات داده است. تا اینکه چند روز پیش در کمال تاسف و ناراحتی شنیدم خانمی آنجا دچار حادثه و قطع نخاع گردیده. بعد از این حادثه مسئولین تازه فهمیدهاند که تله سیژ قزوین استاندارد نیست و آنرا پلمپ کردهاند، واقعاً تا زمانی که زندگی کسی تباه نشود نباید این مسائل را بررسی کرد؟
مهدی معتمد – عکاس خبرگزاری ایسنا
بنا به وظیفه و رسالت خبری برای تهیه گزارش تصویری مراسم همراه چند نفر از همکاران عازم محل افتتاح شدیم. بعد از افتتاح و بریدن روبان نه تنها استاندار بلکه شهردار هم حاضر به سوار شدن تله سیژ نشدند و محل را ترک کردند. ما که سوژه های اصلی را از دست داده بودیم تصمیم گرفتیم هم خودمان این پدیده جدید را امتحان کنیم و هم اینکه از چند مدیر شهرداری که سوار بر این وسیله هستند چند عکس بگیریم. اصلا به این نکته فکر نمیکردیم که ممکن است طرحی در قزوین راه اندازی و افتتاح شود که استاندارد نیست و حتی ممکن است جان افرادی را به خاطر نقص فنی به خطر بیاندازد.
روز بسیار سردی بود که وزش شدید باد تحمل آن سرما را آن هم در ارتفاع نزدیک به 15 متر بسیار طاقت فرسا کرده بود. من و یکی از دوستان شهرداری و یک راننده شهرداری در یک کابین و همکارم حسین میرکمالی و مسئول صوتی مراسم افتتاح در کابینی جلوتر از ما سوار شدند. از همان ابتدای سوار شدن از این کار پشیمان شدیم چون نه لباس مناسب این سرما را داشتیم و نه آنطور که فکر میکردیم کسی سوار این وسیله شده و به آن اعتماد کرده بود! بعد از طی شدن یک نیم دور و گرفتن چند عکس، هنگام برگشت فهمیدیم که تنها پنج نفر سوار بر تله سیژ ماندهاند و آن هم ما هستیم! بقیه دقایقی بعد از افتتاح بلافاصله مراسم را ترک کرده بودند، بعداً فهمیدیم عوامل مراسم حتی آتش نشانان همگی به قزوین برگشتهاند و یکی از دلایلی که مدت زیادی در آسمان معلق بودیم همین بود.
زمان درج شده در فایل تصاویر که حین حادثه تهیه کردهایم نشان می دهد که نزدیک به 3 ساعت آنجا و در آن شرایط گیر افتاده بودیم، بدون هیچ دلیل و توضیحی که بدانیم چه اتفاقی رخ داده و قرار است چه شود!
بعد از نجات پیدا کردن و برگشتن امید به زندگی! یکی از دوستان آتش نشان به ما گفت که ما اخطار داده بودیم این طرح به هیچ عنوان قابلیت بهره برداری ندارد و با این شرایط قطعاً موجب بروز حوادث خواهد شد.
مشکل فنی چیزی بود که از همان ابتدای نجات ما، علت حادثه عنوان شد که آقای عطایی پیمانکار پروژه آنرا طبیعی دانست، که البته بیان همین حقیقت هم از سوی ایشان با بیمیلی همراه بود و از نظر او این حادثه جدی نبوده و در همه پروژهها این مسائل پیش میآید، این صحبتها باعث ایجاد سوالی در ذهنم شد که اگر حتی یک نفر از ما پنج نفر دچار مشکل جسمانی یا حتی مرگ میشد از دید ایشان چه اهمیتی داشت؟ آیا جان افراد برای ایشان مهم است یا در لابه لای این پروژه پر هزینه “دیه” چند متوفی هم صرفاً برای ادامه داشتن این طرح پیش بینی شده ؟!
طرح چنین سوالاتی زمانی بیشتر در ذهنم شکل گرفت که در همان دقایق اولیه مسعود نصرتی شهردار قزوین را ملاقات کردیم. از ما خواسته شد ( بنا به تماس خود آقای نصرتی ) مستقیماً به حضور شهردار برسیم، دانشگاه علمی کاربردی شهرداری (جایی که شهردار در آن قرار سخنرانی داشت ) مقصد بعدی ما بعد از نجات و رسیدن دوباره به روی زمین برای جلسه مشترک پیرامون حادثه با شهردار قزوین بود. آقای نصرتی ضمن عذرخواهی بابت این حادثه قویاً خواستار منتشر نشدن عکسهای گزارش ما از این حادثه بود. ایشان مدعی بود که انتشار این عکسها به موقعیت شهر قزوین لطمه وارد کرده و آبروی شهرداری را میبرد. آقای نصرتی اصرار داشت که اگر این عکسها منتشر شود ممکن است زحمات شهرداری دیده نشود… همانجا بود که فهمیدم ایشان هم درک درستی از وسعت و عمق فاجعه ندارد، ایشان هم شاید نمیدانست یا نمیخواست بداند ممکن بود آن روز کسی جانش را از دست بدهد. اگر فردی غیر از یک خبرنگار آنجا بود چه اتفاقی رخ میداد؟ این سوال باعث شد بدون فوت وقت عکسها را منتشر کنم که البته در کوتاه مدت بازتاب گسترده ای داشت اما متاسفانه با مرور زمان و نشستن گرد فراموشی بر چنین مسئله مهمی این پروژه به کارش ادامه داد. در دو سال و نیم گذشته بارها از دوستان شنیدم که حوادثی از آن دست برای دیگران رخ داده و آتش نشانی افرادی را نجات داده است. تا اینکه چند روز پیش در کمال تاسف و ناراحتی شنیدم خانمی آنجا دچار حادثه و قطع نخاع گردیده. بعد از این حادثه مسئولین تازه فهمیدهاند که تله سیژ قزوین استاندارد نیست و آنرا پلمپ کردهاند، واقعاً تا زمانی که زندگی کسی تباه نشود نباید این مسائل را بررسی کرد؟
مهدی معتمد – عکاس خبرگزاری ایسنا
جمعه 5 شهریور 1395
0 نظر