به وردپرس خوش آمدید. این نخستین نوشتهی شماست. میتوانید ویرایش یا پاکش کنید و پس از آن وبلاگ نویسی را آغاز کنید!
چون به نوعی شروعی مجدد بود خواستم سبک و سیاقش هم متفاوت باشد، داستان از آنجا آغاز شد که مطلبی جالب یافتم و خواستم در وبلاگم آن را بازنشر کنم که دیدم ای دل غافل، جز خاکستری از آنچه با خون دل ساخته بودم بر جای نمانده است، ظاهرا زمان میزبانی به اتمام رسیده بود و میزبان محترم، حضور این مهمان را تاب نیاورده بود و بی هیچ اعلان و اطلاعی اسباباش را به خیابان بی در و پیکر وب ریخته بود، خوشبختانه نسخه بازگردان از آن تهیه کرده بودم ولی از آنجا که همیشه قرار نیست به خیر بگذرد، واپسین نوشتهها را شامل نمیشد، با صرف هزینهای برای چرب کردن سبیل آن بزرگوار، اسباب و اساسمان را دوباره بازگرفتیم و از آنجا که تجربه قبلی در مهمان نوازی آنچنان مقبول نظرمان نیافتاد، تصمیم بر آن شد که آقای خودمان باشیم و نوکر خودمان، خلاصه این بار میزبان و مهمان، خودم شدم.
این وسط بگذارید یک پرانتز باز کنم، مدتی میشد که یک اعتراضی به دوستان وبلاگ نویس داشتم که چرا اینقدر دیر به دیر ما را به دنیای هزار رنگ خیالشان دعوت میکنند و ماهها در انتظار یک پست تازه میگذارند، تا اینکه این مسائل پیش آمد و فشار کاری و احوالات درونی هم چاشنی ماجرا شدند که نزدیک به دو ماه بیخانمانی وبلاگم به درازا بکشد و همین باعث شد تا دیگر جایی برای اعتراض باقی نماند.
خلاصه آنکه وبلاگ و فوتوبلاگم مجددا به آغوش اسلام برگشتند و جز تغییر قلم، هیچ تفاوتی با پیش از واقعه ندارند. بابت این قلم فوق العاده هم از صابر راستی کردار عزیز تشکر میکنم، قلم ساحل انقدر خوب است که هر بار سر از روی صفحه کلید برمیدارم و به آنچه نوشتم نگاهی میاندازم، دلم می خواهد باز ادامه دهم…
یکشنبه 30 آبان 1395
0 نظر