آزادی بیان، آزادی اندیشه

توسط | 27 تیر 1394 | وب نوشته | 0 نظر

آزادی بیان و حق بیان عقیده و نظر، حق هرانسانی است و در همه سرزمین (به جز معدود مناطق تحت سلطه دیکتاتورها) محترم شمرده شده و جزو بندهای حقوق شهروندی قانون اساسی می باشد و افزون بر آن حق تفکر و اندیشیدن نیز جزو حقوق اصلی و شاید حتی یک مقدار مهمتر از مورد اول باشد.

در طول تاریخ، به جز موارد خاص، کمتر دیده شده که حق تفکر، آن هم به صورت علنی، از ملتی سلب شده باشد هر چند که حق آزادی بیان به کرات نه تنها سلب شده بلکه به بهانه ها و برچسب های مختلف، ارتکاب آن جرم محسوب شده و برای آن دسته از خاطیان از خدا بی خبر که میخ اطاعت و سلطه پذیری در مغز سنگی آنان فرو نرفت مجازاتی از گاز گرفتن تا نوشیدن جام زندگی در نظر گرفته شد. شاید آزادی بیان یکی از مهمترین چالش ها و مطالبات عصر حاضر باشد و از آنجایی که انسان نسبت به آنچه از آن منع شود حریص می گردد پس هر جامعه هر چه بیشتر درگیر مطالباتی از قبیل آزادی بیان گردد به همان اندازه می تواند از مسائل مهمتر دچار غفلت شود.
فرض کنید تمام عمر هرچه دارید صرف می کنید تا به یک مقصد خاص برسید، برفرض اگر به مقصد رسیدید آنوقت چه می شود؟ شما تمام توجه، وقت و انرژی خود را صرف رسیدن به مقصد کردید تا جایی که حتی لحظه‌ای فرصت نیافتید که فکر کنید به راستی به کجا می روید؟ اصلا چرا می روید؟ خب حالا اگر رسیدید آن وقت چه می خواهید بکنید؟
آزادی بیان تنها یک مجوز برای ابراز عقیده و تفکرات شما پیرامون موضوعات مختلف است، اما وقتی در مورد چیزی نیاندیشیده اید چه چیز را می خواهید ابراز کنید؟!
همانطور که پیش تر هم گفتم تا به حال سابقه نداشته که در دنیای آزاد، یک عامل بیرونی بتواند مانع از تفکر شما شود ولی چون اصولا فکر کردن چیز خوبی نیست و به اندازه پول هم مهم نیست، غالبا خود افراد به عنوان یه عامل درونی مانع از آن می شوند که خود آن هم دلایل بسیار خواهد داشت به طور مثال ممکن است قوه تفکر از صِفری دربیاید و دیگر کارکرده یا دست دوم محسوب شود و یا ممکن به خاطر دشوار و پیچیده بودن فرآیند اندیشیدن، خیلی ها زیرکی به خرج داده و برای جلوگیری  از اورکلاک شدن مغز مبارک، تابع اندیشیدن را بلاک کنند و در کمال ناباوری این جهاد اکبر را مایه مباهات هم می دانند. اگر فکر می کنید این قبیل مطالب سیاه نمایی است و حاکی از فکر سیاه و بسته نگارنده آن است توجه شما را به نمونه های واقعی عصر حاضر جلب می کنم:
در روزگاری که مردم مشغول مطالباتی از قبیل آزادی اندیشه با فولان چیز نمیشه هستند، می گویند که قرار است لوگوی فولان کمپانی را روی ماه نشان دهند، از آنجایی که مجالی برای فکر کردن نیست و وقت تنگ است، جامعه غیور جهانی شبانگاه بر روی بام های خویش گرد آمده و پس از اطلاع از دست افتادن توسط عوامل مزدور کج اندیش، با ذکر ارادتی نسبت به عمه جان و خانواده محترم دوباره به وضعیت قبل باز می گردند و این وسط فقط روسیاهی اش برای ذغال بیچاره ماند که آخه عزیز من یک لحظه فکر کن، اولا ماه بیچاره که خودش بازتاب کننده است، دوما فاصله زمین را تا این قمر از همه جا بی خبرش می دانی چقدر است؟ و معلوم است که فکر کردن پیرامون همچین مواردی صدها بار سخت تر از 4 تا پله بالا رفتن و صد البته توهین به شعور خود است. و در این بین تنها و تنها خود شخص مقصر است اما خب اگر آزادی بیان اش را بگیرند، دیگری مقصر است و می توان او را سر جایش نشاند، اما اگر حق آزادی اندیشه را خودمان از خودمان گرفتیم چون، خاطی خودی است و شکر خدا پارتی بازی جزو خصایص نیک اخلاقی ماست پس سرمان را زیر برف می کنیم و خوشبختانه این دفعه نه تنها خودمان بلکه دیگران هم نمی بینند که چه رخ داده است چون آنها هم سرشان را متقابلا داخل برف فرو برده اند.
معمولا کلید مبارزه برای آزادی را اندیشمندان می زنند، آنان که اندیشیده‌اند و به فقدان راهکاری برای بیان آنچه درک کرده پی برده اند ولی ادامه این راه صرفا توسط آنان هدایت نمی شود چرا که اولا آنان همواره جلوتر از جامعه خویش هستند و هر چه را که درک کرده اند نمی توانند به طور یقین به اکثریت جامعه منتقل و آنان را نیز آگاه و همراه خویش سازند و پر واضح است که جهل بشر را انتهایی نیست و دوما همیشه یک عده آدم فرصت طلب روشنفکرنما هستند که در پی کسب موقعیت اجتماعی، ضمن همراهی با جریان های مختلف آنها را به انحراف کشانیده و از این نمد گرانبها که ممکن بود جامعه را به سوی آگاهی پیش برد برای خود کلاهی شکیل ابتیاع نموده و به ریش هر آنکس که دل سوختهِ هدایت و روشنگری بوده است می خندند. پس چه خوب است در هر راهی که قدم گذاشته ایم، لحظه ای درنگ کنیم و بیاندیشیم که واقعا به دنبال چه هستیم؟ مبادا انقدر در پی آزادی بیان بدویم که سرمایه هزینه شده برای این ماراتن سرعت، آزادی اندیشه مان باشد…
پی‌نوشت:
1.تصویر این مطلب کاری از اریک دروکر می باشد.
جمعه 26 تیر 1394

0 نظر

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *