بی شعوری

توسط | 22 مرداد 1394 | وب نوشته | 0 نظر

خودروی زیر پایش هم قیمت با آلونک پدری من بود، یک سمت دیوار را پر کرده بود از مدارک مختلف و تقدیرنامه و هزار افتخارنامه دیگر تا چشم عوامی که در مطبش پا می گذارند دربیاید. چندان ادعای فرهنگ و شخصیت می کرد که در اولین برخورد گمان می کردی این دکتر، خدای شعور است!

در حالی که نیشش تا بناگوش باز بود، گفت:
“این چیزهایی که راجع به قزوینی ها می گویند راست است؟ من پرسیدم، گفتند حقیقت دارد!”
یکه خوردم، گمان کردم شوخی می‌کند ولی در نگاهش اثری از شوخی نبود. خواستم بگویم دکتر، چقدر حکایت جالبی است، من امروز برایم یقین حاصل شد که تحصیلات هیچ ارتباطی با شعور ندارد، حتی لحظه ای داشتم عنان از دست می دادم تا نشانش دهم که نباید پایش را از حدش فراتر بگذارد ولی جلوی خود را گرفتم و نخواستم مثل خودش رفتار کنم، تنها به نگاهی بسنده کردم…
متاسفانه بی شعوری بیماری واگیردار عصر حاضر شده است، فرقی هم ندارد که تحصیلکرده باشی یا بی سواد، فقیر باشی یا غنی، اگر از چیزی که آن بالا، توی سرت هست استفاده نمیکنی بدان یقینا مبتلا به این بیماری شده ای.
وقتی بالاترین مقام اجرایی یک کشور یک بی شعور به تمام معنا باشد حتی اگر جامه از تن خود بدریم هم کم است! پروفسور احمدی‌نژاد را به خاطر دارید؟ بله پاک دست ترین رییس جمهور تاریخ ایران وجهان را می گویم. به اظهارت وی در جمع مردم گیلان توجه کنید:

برخلاف دیدگاه بعضی افراد، من معتقدم زنان گیلانی با حفظ عفاف خود در عرصه‌های مختلف کشاورزی حضور داشته‌اند!  زمستان 85

 می گویید این از نشانه های بی شعوری نیست؟ مطرح کردن عقاید لمپن ها آن هم توسط یک رییس دولت در جمع مردمی که به استقبال وی آمده اند نشانه چیست؟
در همین جمله وی چنان اعلام می دارد که گویی کل مردم جهان این مطالب سخیف قومیتی را پذیرفته اند و او یگانه گلادیاتوری است که با  فتوای اندیشمندانه خود، خط بطلان به تمام این اندیشه های پوچ می کشد. بازگو کردن این مطلب گواه  پذیرش قلبی این قبیل جفنگیات توسط ایشان است.
شایسته است در مقابل بانوان بزرگوار و مهربان گیلانی که هیچگاه دست از تلاش برنداشته و دوشادوش مردان فعالیت می کنند چنین وقیحانه سخن گفت؟
بی شعوری یعنی ساخت و انتشار مطالب سخیف قومیتی و بی شعور آن کسی است که با نیش از بناگوش در رفته این جفنگیات را تعریف می کند و چون پیامبری متعهد، رسالتی جز ترویج دین خود که همان بلاهت و حماقت باشد ندارد. و بی شعور تر از آنها هم کسی است که هنگامی که به وی بد وبیراه می گویی چندان از ته دل می خندد تا مادامی که کار به جاهای باریک بکشد!
دکتر محسن رنانی دانشیار گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان در اینباره می گوید:

جوک‌های سیاه (از قبیل جوک‌های قومیتی، مذهبی و جنسیتی) اعتماد به نفس و ریسک‌پذیری را در آن بخش از اقوام و اقشار یک ملت می‌کاهد و از تمایل آن‌ها به حضور در عرصه‌های عمومی و شکل‌گیری همکاری گروهی برای توسعه کشور جلوگیری می‌کند. کاهش اعتماد به نفس و ریسک‌پذیری در نهایت منجر به کاهش حضور زنان و اقوام مختلف در عرصه مدیریت، کارآفرینی و سایر بخش‌های موثر در توسعه کشور می‌گردد.

برگردیم سر دکتر بی شعور خودمان، در ادمه گفت: “میگویند در ابتدای شهر نوشته اند که به شهر شهید پرور قزوین خوش آمدید و در انتهای آن نیز هم نوشته اند خوشتان آمد؟”
چطور جرات میکنی زمانی که شهرم را حتی از نزدیک ندیدی در مورد آن قضاوت کنی؟
میدانی قزوین کجاست؟ قزوین مهد عارف و دهخدا و میرعماد و حمداله و نسیم شمال و آنهایی است که اگر بخواهم نامشان را ببرم صد قیامت بگذرد وان ناتمام!
به امید روزی که خرد بر آدمی حاکم شود…
در پایان چون سخن از قزوین به میان آمد، حیفم آمد قطعه شعری از عارف نازنین نیاورم:
ز تاریخ قزوین، بسی داستان
شنیدم من از دوره باستان
به دوران تهماسب شد پایتخت
ازین رو بدین شهر رو کرد بخت
چو عباس شد پادشه، این دیار
شد آبادی و رونقش بی‌شمار
درین پایتخت از دیاران دور
بسی داشتند از سفیران حضور
فزون داشت این شهر جاه و جلال
همه چیز بودش به حد کمال
پی‌نوشت:
1.دکتر خاویر کرمنت کتابی تحت عنوان بی شعوری؛ راهنمای عملی شناخت و درمان خطرناک ترین بیماری بشریت دارند که محمود فرجامی آنرا به زبان پارسی بازگردان کرده اند. هرچند که این کتاب راهنمای درمان نیست ولی با توجه به تجربه فراوان ایشان در برخورد با انواع بی شعوران، به خوبی توانسته خیل عظیمی از آنها را شناسایی و در این کتاب طبقه بندی کنند. خواندن آنرا توصیه می کنم.

2. تصویر این نوشتار، حاصل یک شوخی با اثر جیغ ادوارد مونش می باشد.

پنجشنبه 22 مرداد 94

0 نظر

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *